سیاست سازی فرآیندی است که در آن مشکلات و نیـازهای جامعه مفروض شناسایی مـیگردد و با
انتخاب کمترین هزینه، مناسبترین راهحل برای رفع مشکلات و نیازها گزینش می شود. این شاخص به شدت بر شاخص هایی همچون مشروعیت و نفوذ تاثیر دارد. (آزر و چونگ، ۱۳۷۹: ۱۳۵)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مظاهر تهدید کمبود توان سیاست سازی به شرح زیر میباشد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۵)
۲-۲-۵-۹-۱ پراکندگی و سازمان نیافتگی مشکلات و مسائل
چنانچه مسائل و مشکلات جامعه دائما بصورت پراکنده، گسترده و فراگیر مطرح شود (خواه منشا ایجاد این وضعیت و تصور، اقدامات عامدانه باشد یا فرآیندهای غیر عمدی)، این امر بر فقدان یا کمبود توان سیاست سازی دلالت می کند. زیرا وجود درجات قابل قبولی از قدرت سیاست سازی به صورت مشخص و شفاف، تمرکز بر مسائل خاص و انتخاب اولویتها رانشان میدهد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۵)
۲-۲-۵-۹-۲ عدم حل یا مزمن شدن مسائل سیاسی
چنانچه مسئله یا مسائلی در یک جامعه بصورت مستمر ویژگی مسئله بودن خود را حفظ کند و حتی باور مسئله بودن آنها بصورت یک امر فرهنگی و شایع درآید، این وضعیت بر ناتوانی حاکمیت در سیاست سازی دلالت می کند. هرچه تعداد این مسائل و اهمیت آنها بیشتر باشد باید حاکمیت و مولفه سیاسی قدرت را بیشتر در معرض تهدید و خطر دانست. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۵)
۲-۲-۵-۱۰ فقدان یا کاهش تاثیرات بین المللی
امنیت سیاسی همچون سایر ابعاد امنیت ملی، محدود به حوزه داخلی نیست و میزان آن به کیفیت و کمیت تاثیرات خارجی و بین المللی نیز ارتباط دارد. زیرا از یک سو، مسائل و موضوعات داخلی کشورها با شرایط و مسائل خارج از آنها رابطه متقابل دارند و از سوی دیگر در محیط رقابتآمیز جهانی قدرت همواره با قدرتها و مقاومتهای دیگر تعریف و سنجیده می شود لذا میزان قدرت یک واحد با میزان تاثیر و تاثر آن نسبت به سایر قدرتها ارتباط تام دارد. مظاهر تهدید فقدان یا کاهش تاثیرات بین المللی به شرح زیر میباشد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۶-۲۰۵)
۲-۲-۵-۱۰-۱ پایین بودن تعداد و سطح نمایندگیهای رسمی خارجی
تعداد سفارت خانهها، کنسولگریها و نمایندگیهای یک کشور در سایر کشورها و همچنین سطح نمایندگیها ازنشانههای تاثیرگذاریبین المللی استزیرامقدمهاصلیوعمده دربرقراری روابط دیپلماتیک
و کنسولی باسایرکشورها، وجود سازمان ها و نمایندگان رسمی است.(Free, Art of Power: 25-28)
بنابراین اگر به دلایل گوناگون تعداد و سطح نمایندگیها کاهش یابد، قدرت سیاسی در مخاطره قرار میگیرد. البته بدیهی است در برخی موارد دولتها به دلیل حفظ امنیت، اعتبار و منافع خود مجبور میشوند بصورت محدود و موقت ومعمولا در چارچوب روابط متقابل، نمایندگیهای سیاسی خود را معلق یاسطح آن را کاهش دهند اما این یک امر خاص واستثنایی است که درچنین مواردی، ارزیابیها با توجه به سایر شرایط مورد تحلیل قرار میگیرد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۶)
۲-۲-۵-۱۰-۲ عدم حضور یا محدود کردن حضور در مراجع تصمیمساز بین المللی
تاثیر تصمیمات مراجع بین المللی بر روندهای جهانی و نیز قدرت ملی کشورها غیر قابل انکار است. بنابراین حضور موثر کشورها در این نوع مراجع و دخالت در تصمیمات آنها می تواند منافع و قدرت آنها را بیشتر تامین نماید. البته این امر نیز مانند بحث بند گذشته استثنائاتی دارد اما اصل و رویه عمومی آن است که حضور موثر یک دولت بر قدرت بیشتر و افزایش قدرت آن دولت دلالت می کند. (ره پیک، ۱۳۷۹: ۱۳۱-۱۲۹) لذا محدود شدن یا محدود کردن چنین تاثیراتی را باید به منزله تهدیدات و خطرات قدرت سیاسی تلقی کرد. بدیهی است نوع مرجع بین المللی و درجه اهمیت و اعتبار تصمیمات آن در تحلیل نسبت آن با قدرت سیاسی موثر میباشد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۷-۲۰۶)
۲-۲-۵-۱۰-۳ تعارض با روندهای بین المللی
چنانچه رویه ها یا رفتار یک کشور با روندها و رویههای بیرون از خود بصورت غیر متعارف (ازنظر کمی یا کیفی) تعارض داشته باشد بطور طبیعی قدرت سیاسی آن کشور محدود میگردد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۷)
اگر چه در یک رابطه متقابل، قدرت روندهای بین المللی نیز تحت تاثیر قدرت کشور معارض قرار میگیرد اما با فرض تفاوت جدی دو سطح از قدرت و مقاومت، بطور طبیعی (مگر در شرایط استثنایی) کشور معارض، تاثیرات بیشتری را میپذیرد.(ره پیک، ۱۳۷۹: ۱۳۷-۱۳۶)
بنابراین باید چنانچه کمیت، کیفیت و عمق تعارض افزایش یابد آن را نشانهای از تهدید علیه قدرت سیاسی بدانیم. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۷)
۲-۲-۵-۱۰-۴ اقدامات سیاسی برای منزوی کردن دولتها
در شرایط تعارض بین دولتها ممکن است یک طرف یا هر دو طرف، تلاشهایی را برای مخدوش
کردن چهره سیاسی، محدود کردن نقشآفرینی و در انزوا قرار دادن طرف مقابل انجام دهند. این اقدامات در شرایط عدم توازن قدرت می تواند بر مولفههای قدرت و امنیت طرف مورد تهدید آثار نامطلوب داشته باشد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۷)
۲-۲-۵-۱۱ افزایش کاربرد روشهای سخت و فراقانونی در تامین نظم و امنیت
در مدیریت جوامع امروزی، روشهای سخت و نرم و رفتارهای قانونی و فراقانونی کاربرد دارند و نمی توان تنها از یک روش یا رفتار خاص استفاده کرد. اما نسبت استفاده ازاین روشها اهمیت زیادی در سنجش وضع حاکمیت دارد. بویژه در جوامع مردم سالارف کاربرد روشهای نرم و قانونی کاملا گسترده و اصل تلقی می شود. زیرا این امر با ارزشهای چنین جوامعی ارتباط پیدا می کند. بنابراین چنانچه حکومت چنین نسبتی را بر هم زند ورفتارهای خشن وفرا قانونی خود را بیش از حد لازم (متناسب با شرایط جامعه مردم سالار مفروض) توسعه دهد، قدرت سیاسی و به تبع آن امنیت سیاسی را در معرض تهدید و خطر قرار داده است. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۸)
مظاهر تهدیدافزایش کاربردروشهای سخت به شرح زیرمیباشد.(گروه مطالعاتی امنیت،۱۳۸۷: ۲۰۸)
۲-۲-۵-۱۱-۱ توسعه مجازاتهای شدید و خشن
در هر جامعه، وقوع جرم و به تبع آن اعمال مجازات متناسب با آن، امری لازم و طبیعی است. علاوه بر آنکه پیشگیری از جرائم بویژه جرائم بزرگ از جمله وظایف دولتها تلقی می شود اتخاذ سیاست تقنینی مضیق نسبت توسعه مجازاتهای بزرگ نیز موردتوجه آنها قرارمیگیرد. زیراچنینمجازاتهایی بطور طبیعی آثار متنوعی در جامعه ایجاد می کنند. بخشی از این آثار ازجهت تنبیه مجرم و بازدارندگی نسبت به سایر افراد، دارای جنبه های مثبت میباشند اما آثار اجتماعی، اقتصادی وسیاسی دیگر مانند تاثیرات بر خانواده و اطرافیان مجرم و … منفی میباشند. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۸)
رعایت تناسب در تعیین مجازاتهای بزرگ، تعادل بین آثار متنوع اعمال چنین مجازاتهایی را به نفع آثارمثبت برقرار می کند اما برهمخوردن این تناسب،امنیت،قدرتوحاکمیتسیاسی رابه چالش میکشد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۹)
۲-۲-۵-۱۱-۲ افزایش محسوس سطح کنترلها و اقدامات اطلاعاتی، پلیسی و امنیتی
وجود نظم طبیعی و خودبسنده و درک چنین نظمی بر و جود امنیت، قدرت و حاکمیت بالای سیاسی
دلالت می کند اما برقراری نظم وابسته به قدرت سخت و قوای قهریه چنین دلالتی ندارد. بنابراین چنانچه سطح رفتارهای سخت، شبه سخت و خشن حکومت افزایش یابد و از حد معمول خود عبور کند نشانهای از تهدید قدرت پایدار سیاسی ظهور یافته است. لذا نرخ رفتارهای خشن حکومت باید در محاسبات سنجش قدرت ملی و امنیت سیاسی مورد توجه قرار گیرد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۹)
۲-۲-۵-۱۱-۳ تکرار اقدامات اضطراری و فراقانونی
بطور طبیعی در هر نظام سیاسی، در مواقع کاملا خاص و استثنایی، شرایطی برای اتخاذ تصمیمات و اقدامات اضطراری و موردی پیش می آید. دراین شرایط ممکن است رفتاری فراقانونی که برای دولت و ملت قابل پیش بینی نبوده است انجام شود. معمولا در قوانین اساسی کشورها، مرجع صالح برای انجام چنین رفتارهایی مشخص میگردد. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۰۹)
انتظار آن است که چنین اختیاراتی بصورت کاملا محدود مورد استفاده قرار گیرد. تکرار اعمال این اختیارات، فضای جامعه را به سوی حالت عدم پیش بینی و حکومت غیرقانون، سوق میدهد و بویژه در جوامع مردم سالار، چنین اقداماتی را باید تهدید و خطر علیه امنیت ملی و سیاسی، قدرت سیاسی و حاکمیت تلقی نمود. (گروه مطالعاتی امنیت، ۱۳۸۷: ۲۱۰)
.
۲-۲-۶ امنیت اقتصادی
۲-۲-۶-۱ مقدمه
از دیر باز این فرضیه اقتصادی همواره مطرح بوده است که توسعه بازرگانی، موجب پیشرفت و ارتقای امنیت یک کشور میگردد. در این خصوص امام علی (ع) درعهدنامه خویش (فرمان حکومتی) به مالک اشتر نخعی بزرگترین کارگزار نظام اسلامی، ضمن سفارش و تاکید برنقش بیبدیل بازرگانان و صنعتگران بدلیل ایجاد رونق در بازارها و تولید سود و ثروت آنها را مایه قوام و امنیت نظام و آسایش سایر اقشار امت اسلامی از جمله: لشکریان (امنیت سازان و حافظین امنیت جامعه و زینت و زیور زمامداران)،مالیاتدهندگان، قضات و نویسندگان، تلقی مینمایند.(نهج البلاغه، نامه ۵۳ : فراز۲۹)
افزون بر این، نتایج حاصل از نظریات و تجارب علمی و عملی با رویکردهای مختلف نیز موید این امر بوده و اساسا در دوران معاصر، همواره وجود رابطه بین تجارت جهانی و رشد اقتصادی دیده شده و به اثبات رسیده است بطوریکه بین بازرگانی و سایر متغیرهای اقتصادی و نیز بین رشد اقتصادی و گسترش مولفههای تجاری، همواره نقش تعیین کننده ای وجود داشته است. همچنین اهمیت تجارت خارجی در فرایند توسعه اقتصادی، از طریق تاثیر گذاری صادرات بر دامنه وسیعی از متغیرهای اقتصادی هم در سطوح کلان و هم در سطوح خرد اقتصاد، نمود پیدا می کند. بنابراین تجارت خارجی و منطقهای یک ابزار اساسی است که علاوه بر نقش موثر اقتصادی خود بر جامعه و ارتقای جایگاه یک کشور در سطح منطقهای و جهانی، می تواند بر سایر شئون زندگی آحاد یک جامعه نیز عمیقا موثر باشد.(آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲)
از نظر تاریخی نیز بازرگانی پدیدهای به قدمت چندهزار ساله است که محدود به هیچ مرز جغرافیایی یا قوم خاصی نبوده و امروزه روند آن جهانی شده و در این خصوص جمهوری اسلامی ایران از یک جانب بدلیل موقعیت ممتاز جغرافیایی و تواناییهای بالای اقتصادی، بویژه مزیتهای متنوع بالقوه تجاری، از پتانسیلهای بالایی در منطقه برخوردار است و از جانب دیگر بدلیل نیاز سیاسی بازیگران فرامنطقهای مبنی بر همکاری با جمهوری اسلامی ایران جهت حل معضلات منطقهای، کشور با یک فرصت تاریخی روبروست و مجموعه این شرایط ایجاب می کند تا ایران با یک برنامه ریزی راهبردی، نه تنها مزیتهای نسبی موجود خود را حفظ کند، بلکه در جهت خلق مزیت نسبی نیز گام بردارد. بیتردید مادامیکه کشور یک الگوی توسعه ملی سنجیده شده و بومی مبتنی بر آرمانها، ارزشها و منافع خویش در حوزه های مختلف نداشته باشد، مرتب رفتارهای خود را تغییر میدهد در حالیکه امروز موضوع آنقدر حاد و با اهمیت است که نباید حتی از کوچکترین سرمایه (فرصت) چه در سطح جهانی، چه در درون کشورچشم پوشی نمود. بههمین جهت به نظر میرسد که تنها راهبرد خردمندانه و پویا، توسعه منطقهای با مدیریت ایران با رویکرد تجاری و بر اساس مشارکت بخش خصوصی است.(آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۲)
هر ملتیجهت تحقق آرمانهای خود،که مهمترینآنها داشتنسرزمینی برخوردار ازعدالت، رفاه و امنیت است، درجستجوی راهکارهای عملیبرای سرعتبخشیدن بهروند رشد وتوسعه اقتصادیاست و یکی از گزینه های راهبردی در این رابطه، نحوه نگرش به مجموعه سیاستهای بازرگانی در اقتصاد است. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۷)
۲-۲-۶-۲ تجارت و توسعه
مطالعات انجام شده گویای این واقعیت تلخ است که ساختار تولیدی و صادراتی اغلب کشورهای در حال توسعه را کالاهای پردازش نشده، تولیدات خام و مواد معدنی تشکیل میدهد که تولید و عرضه آنها، بیشتر متکی بر استخراج منابع ملی و مواهب طبیعی و نه متکی بر فرایند تولید مرحله به مرحله کالاها و خدمات است. بیشتر این کشورها، تک محصولی قلمداد میشوند و به شدت وابسته به درآمد و لاجرم قیمت کالاهای صادراتی خود میباشند. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۷)
با این حال اغلب این کشورها حتی در تولید و صدور این محصولات در بازار جهانی، نقش تعیین کننده ای ندارند. به عبارتی تکیه بر مزیت طبیعی و بیتوجهی به اصل خلق مزیت به منظور کسب درآمد و ثروت بیشتر، یکی از موانع رشد و توسعه آنها است. طبیعی است برای کشوری که دوران حرکت به سوی صنعتی شدن را طی می کند و فاصله ژرفی با آخرین دستاوردهای صنعتی و تکنولوژیکی دنیا را دارد نحوه نگرش به مجموعه سیاستهای بازرگانی در اقتصاد یک کشور با رهیافت منطقهای اگر به شیوه برنامه ریزی شده، پویا و درخور امکانات، استعدادهای ملی- منطقهای و
همگام باروند توسعه وامنیت پایدار انجام شود، می تواند راهی مناسب برای دستیابی به رشد و توسعه،
ارتقای رفاه و امنیت، برقراری عدالت و اعتلای آن کشور باشد. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۷)
از نظر تاریخی نیز، تجارت پدیدهای به قدمت چند هزار ساله است که محدود به هیچ مرز جغرافیایی، منطقه و یا قوم خاصی نبوده و از جمله بحث برانگیزترین بخشهای رشته اقتصاد است و قدمت آن به قرن شانزدهم میلادی و به اشتیاق تجار اروپایی برای دستیابی به طلای اسپانیا برمیگردد. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۷)
در قرون بعد، تجارت خارجی موجب نرخ بالای رشد اقتصادی شد و اقتصاددانانی نظیر آدام اسمیت، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل،… که از جمله متفکران و پایهگذاران این تفکر بودند، مفاهیم اصلی این رشته را بنا نهاده و اولین نظرات را در باب ارتباط رشد اقتصادی (بعنوان مهمترین شاخص نمایه در سطح کلان) با مقوله تجارت خارجی ارائه کردند تا اینکه پس از جنگ دوم جهانی این مقوله، اهمیت خود را در فرایند رشد اقتصادی، در چارچوب راهبردهای توسعه صادرات و جانشینی واردات مطرح ساخته است. در مجموع اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک نقش و اهمیت ویژهای برای تجارت خارجی در روند توسعه اقتصادی قائل هستند و از آن بعنوان موتور رشد اقتصادی نام میبرند، این در حالی است که اقتصاددانان رادیکال از نظر تاریخی به این مقوله بدبین بوده و معتقدند که تجارت خارجی موجب تشدید نابرابریهای بین المللی و ایجاد فاصله بیشتر بین کشورهای غنی و فقیر میگردد. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۸)
با این حال حداقل در چهل سال گذشته رشد تجارت جهانی کالا و خدمات همواره بیشتر از رشد تولید ناخالص جهانی بوده و حدود ۲۰% کل تولید ناخالص جهانی صادر گردیده است. طبق آمارهای ارائه شده از سوی بانک جهانی، ارزش صادرات جهانی در سال ۲۰۰۸ بالغ بر یازده تریلیون دلار یا چیزی حدود ۲۳% ارزش کل تولید ناخالص جهانی بوده است. در حالیکه کشورهای در حال توسعه فقط ۳۰% صادرات جهانی را به خود اختصاص دادهاند و سهم کشورمان از ۱% این مقدار نیز کمتر است. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۸)
با نگرش به رشد و گسترش پرشتاب تجارت جهانی و اهمیت وجایگاه مبادلات تجاری در نظم منطقهای و مدیریت بین المللی، درک عوامل مرتبط با توسعه، تجارت و امنیت ملی، مستلزم مطالعه نظریه های تجاری منطقهای و شناخت چگونگی روابط بین سیاستهای اقتصادی- تجاری داخلی، منطقهای و جهانی با تعامل توسعه و امنیت ملی است. زیرا با باز شدن درهای اقتصاد بر روی تجارت جهانی نه تنها انتقال کالا، خدمات و منابع ملی میسر می شود، بلکه جامعه پذیرای اثرات توسعهای (یا ضد توسعهای) انتقال فناوری، الگوهای مصرفی و ارزش فرهنگی، ترتیبات نهادی و سازماندهی اجتماعی، نظامهای آموزشی- بهداشتی- اجتماعی و ارزشها وسبک زندگی ملل دیگر شده و اینگونه انتقالات در خصوص فرایند رشد و توسعه و امنیت، متبلور می شود. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۸-۷)
افزون بر این شرایط خاص منطقه خاورمیانه و بویژه خلیج فارس، با عنایت به گستره قلمرو استراتژی های جهانی و بازیگران فرامنطقهای در منطقه و تحولات آن در حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی- اجتماعی و نظامی امنیتی، منطقه را در قلب تصمیمات جهانی قرار داده است. چرا که منطقه ژئواستراتژیک خلیج فارس بدلیل برخورداری از ذخایر عظیم انرژی و نقش آن در اقتصاد جهانی، حجم عظیم سرمایه گذاریهای انجام شده برای رشد وتوسعه و تمرکز فعالیتهای اقتصادی و تجاری در منطقه، وجود بازارهای وسیع (سرمایه، کالا، کار) فعالیتهای تجاری منطقهای و به تبع آن فرامنطقهای و آزادسازی تجاری، تسهیل و رفع موانع تجاری در سایه موافقتنامههای دوجانبه، چندجانبه و تجارت آزاد و تکثر مناطق آزاد تجاری، علایق و کارکردهای تجاری بازیگران متعدد برای حضور در بازار کشورهای سواحل جنوبی خلیج فارس، شرایط منطقه به گونه ای رقم خورده که میتوان گفت که در آستانه تبدیل شدن به منطقه تجارت آزاد است. (آل اسحاق، ۱۳۹۰: ۹)
اصولا ساختار در روابط بینالملل به معنی چگونگی توزیع قدرت بین بازیگران است و در شرایطی که رهیافتهای امنیت بینالملل دچار تحول و دگرگونی میشوند، طبیعی است که زمینه برای تغییر در شکلبندی، ماهیت و الگوهای رفتار امنیتی سایر بازیگران فراهم میگردد و به هرمیزان که کشورها نسبت به موضوعات فروملی و فراملی حساسیت بیشتری داشته باشند، طبیعتا از قابلیتها و اقدامات موثرتری برای کنترل امنیت برخوردار خواهند شد. این امر را میتوان شکل جدیدی از برنامه ریزی امنیت ملی در عرصه تحولات ساختاری در نظام بینالملل دانست. در مجموع شناخت صحیح از ساختار بین المللی این امکان را فراهم می آورد تا الگوی رفتار دولتها و علل اقدامات آنها را تبیین و بر اساس آن سیاستهای راهبردی را تنظیم و اجرا نمود.(متقی، ۱۳۸۹: ۲۱۵)
پسازپایان جنگسرد درخصوصامنیتسازی،نظریاتمتفاوتیدرسطحبین المللیبهاینشرح مطرح است: