-
- شخصیتپردازی در فیلمنامه به صورت غیرمستقیم، یعنی از طریق کردار و گفتارهای شخصیتها صورت گرفته است و راوی مستقیم از زبان خود به معرفی ابعاد شخصیتی افراد فیلمنامه نپرداخته است.
-
- گفتگو که از شیوه های شخصیتپردازی است و در شناخت شخصیتها نقش پراهمیتی دارد، در این فیلمنامه اهمیت بررسی دارد. گفتگو تقریبا در همهی موارد متناسب، با موقعیت اجتماعی شخصیتها است. تنها در مورد شخصیت «مجید» گاه نویسنده این تناسب را رعایت نمیکند. گاه صحبتها و حاضر جوابیهای «مجید» با موقعیت ذهنی او تناسب ندارد و خواننده را به شگفتی وامیدارد.
* «… ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه، چون زنگاشو زده …» (مرکز: ۵۷۶)
کشف چنین ایهامی در کلمهی «زنگ زدن»، معمولا از ذهنی زیرک و نکته سنج برمیآید.
* «داداش حبیب، ما داداشیم، از یه خمیریم، اما تنورمون علیحده است، تنور شما عقدی بود، مال ما تیغهای صیغهای، کلهی شما شد عینهو نون تافتون گرد و تلمبه قلمبه، کلهی ما شد عینهو نون سنگک» (مرکز: ۵۷۶)
استفاده از صنایع ایهام، تناسب و استعاره در یک جمله، آن هم از یک ذهن معیوب عجیب و غیرمنتظره است.
* «… ای وای که چقدر دشمن داری خدا، دوستاتم که مائیم، یه مشت عاجز علیل ناقص عقل، که در حقشون دشمنی کردی.» (مرکز: ۵۷۷)
یا آنجا که خطاب به «آقازاده خانم» و «فروغالزمان» که قصد رفتن به روضه را دارند، میگوید:
* «التماس دعا، خوش به سعادتتون که میرین روضه، جاتون وسط بهشته، ما که دنیامون شده آخرت یزید، کیه که ما رو ببره روضه، مجید آقا تورو چه به روضه، روضه خودتی، گریهکن نداری، والا خودت مصیبتی، دلت کربلاست …»
و دربارهی برادرش حبیب میگوید:
* «… بعد آقام نشست پای روضهی من و غم منو خورد …» (مرکز: ۵۸۸)
-
- موضوع قابل توجه دیگر این است که همهی شخصیتهای داستان به نوعی دارای اعتقادات مذهبی نشان داده شدهاند. حتی نویسنده «اقدس» را که سالهای عمرش را به نحو ناشایستی پشت سر گذاشته است، از این ویژگی بینصیب نگذاشته است؛ آنجا که «اقدس» در بازی گل و پوچ به مجید کلک میزند، «مجید» کشیدهی محکمی به او میزند.
* «اقدس: تو که گفتی با دم نرم و نازکم میزنم، این بود دم نرم و نازکت، ایشالله که به دو دست بریدهاش، جفت دستات از بیخ قلم شه.» (مرکز:۵۹۴)
و یا شنیدن چنین کلامی از «دکتر» که شغل و زندگیاش دلالی زنان برای مردان بود، کاملا غیرمنتظره و عجیب است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
* «… کلام خداست، خدا میگه بهترین زینت واسهی زن نجابته …» (مرکز: ۵۹۸)
اگر اعتقاد شخصیتهایی نظیر «اقدس» و «دکتر» را اعتقادی قلبی در نظر بگیریم، با ادعایی باورنکردنی مواجه میشویم، زیرا چنین مواردی در واقعیت روزمره بسیار کمیاب و میتوان گفت نایاب است. مگر اینکه هدف نویسنده مثبت جلوه دادن این شخصیتها و محکوم و مجبور نشان دادن آنها باشد که حتی در این صورت نیز، غیرواقعی بودن این مطلب نقض نمیشود.
از منظر دیگر، میتوان چنین اعتقادی را در حد اعتقادات شنیداری و تکیه کلامهای روزمره به حساب آورد که این طرز نگرش به این شخصیتها، نگرشی صحیحتر و مورد قبولتر است.
«فروغالزمان» و «آقازاده خانم» با اشتیاق و علاقهی فراوان به روضه و پای منبر میروند. «آقازاده خانم» ارزش روضه را این چنین بیان میکند:
* «اگه این شبای جمعه خونهی خانم آقام نبود، آدم یه دو قطره اشک نمیریخت سبک بشه، غمباد میگرفت …» (مرکز: ۵۹۰)
چنین اعترافی از جانب مادر خانواده، ویژگی مذهبی عادی بسیاری از عوام میباشد، تطبیق اندوه و مصیبتهای قهرمانان مذهبی با شرایط خانوادگی و شخصی خود یا تصور مصیبتهای آن بزرگان در چارچوب زندگی شخصی خود، که باعث اندوه خوردن و اشک ریختن و نهایتا سبک شدنشان میشود.
پس رفتن به چنین مجالسی به عنوان شاخهای فرعی از یک مذهب با عظمت، نمیتواند دلیل ایمانی راسخ باشد؛ چنانچه در زندگی شخصی «آقازاده خانم» میبینیم حضور در چنین محافلی نتوانسته است او را از حسد که از خصلتهای مورد نکوهش در مذهب است، باز دارد، حسدی که مانع ابراز مهر مادریاش نسبت به «مجید» میشود، ولی «آقازاده خانم» ماجرا را چنین برای «حبیب» شرح میدهد:
* «آقازاده خانم: بلاخره دیدی این پسرهی دیوونهی بداصل، چه خاکی به سرمون کرد مادر… خدا برای هیچ تنابندهای نخاد داغ عزیز ببینه؛ حیوونو با قفس مجید کرد تو دیگ نونو خفش کرد. بزرگ خونه تویی، خودت یه جوری، نرم نرم حالیش کن، بچهام پس نیفته …» (مرکز: ۶۰۲)
این گونه روی آوردن به مذهب، در شخصیت «فروغالزمان» نیز مشاهده میشود؛ آنجایی که وقتی از عشق و زندگی سرخورده و ناامید میشود، مجاورت حرم امام رضا (ع) را انتخاب میکند و این تسلیم میتوانست نوعی تسکین برای روح شکست خوردهاش شود.
ایمان «مجید» مانند ایمان کودکان است؛ ایمانی بدون چون و چرا که تنها به اعتبار «من قال» سندیت مییابد.
اعتقاد دینی در شخصیت «حبیب آقا» نیز کاملا مشاهده میشود. در ابتدای فیلمنامه مشاهده میکنیم. با گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در دکانش را میگشاید. مسئولیت مرد خانه بودن را بر عهده دارد و مهمتر از همه، از تمایلات شخصی خود به خاطر برادرش میگذرد. ایثار و برگزیدن مصلحت دیگری بر خواستهی خود، از خصلتهای پسندیدهی انسانی است که زائیدهی آموزههای اخلاقی و دینی است. وجود چنین ویژگی اخلاقی در «حبیب آقا ظروفچی» که «اهل روضه نیست» نشان ایمان و اعتقاد اوست.
-
- نکتهی دیگر در باب نامهای داستان و علت گزینش آنها توسط نویسنده است. نویسنده بین نامها و ویژگی شخصیتی دارندگان آنها تناسب و ارتباطی شایسته برقرار نموده است. در زیر نام چهار تن از مهمترین شخصیتهای داستان را از از این نقطهنظر بررسی میکنیم:
حبیب:
نویسنده میان معنی نام او، «دوست» و ویژگی شخصیتی و نحوهی زندگی او تناسب زیبایی برقرار کرده است؛ این تناسب را در موارد زیر میبینیم:
-
- او بهترین دوست و یاور برادرش «مجید» است و مانند یک دوست واقعی او را درک میکند و برای رفاهش خود را به زحمت انداخته و از خواسته های طبیعیاش میگذرد.
-
- او نسبت به زندگی همنوعان خود بیتفاوت نیست؛ برای مثال پس از فوت پدرش تلاش کرد جای خالی او را پر کند و برای همین مسئولیت افراد خانواده را برعهده گرفت. اشارهی مبهم داستان به فعالیت سیاسی حبیب که منجر به دستگیری و حبس او شد نیز دلیلی بر حس مسئولیتش در برابر همنوعانش است.
در قسمتی از فیلمنامه، فروغ الزمان خطاب به حبیب میگوید:
* «تو که یار بیکسونی، حبیب عالم، من از همه بیکسترم.»
از این یک جملهی فروغ الزمان، دو ویژگی شخصیتی حبیب، یعنی یاوری نمودن مجید و دوستداری همنوعان، به خوبی استنباط میشود.
-
- یکی از کاربردهای کلمهی حبیب، در معنای یار و معشوق است؛ این معنی در رابطه او و «فروغ الزمان» نمود مییابد.
* «فروغ: امام نطلبیدم، گفت برو شیرازی، برو که حبیب تو همون حبیب اللهاس.»(۶۰۷)
-
- نام کامل این شخصیت، حبیب الله است و میان این معنی و شیوهی زندگی او تناسبهایی وجود دارد؛ اعتقادات مذهبی و مبادرت به انجام کارهای خداپسندانه از دلایل وجود این تناسب است.
مجید
معنای لغوی این کلمه، بزرگوار است. در وحلهی نخست، میان معنی این نام و شخصیت دارندهی آن تناسبی به چشم نمیآید اما با دقت نظر در شخصیت مجید و شیوهی زندگی او به تناسب موردنظر پی میبریم.
مجید جوانی با مشکلات و نقصهای ذهنی و جسمی است؛ این نقصها باعث شده که از شرایط زندگی مطلوبی برخوردار نباشد و از محیط اجتماعی پیرامون خود با ناملایماتی مواجه شود. اما با وجود این مشکلات که هرکدام سدس محکم لرای رسیدن به خواسته ها و برخورداری از مواهب زندگی هستند، او راه خود را بهتر از اشخاص سالم و عاقل داستان پیدا میکند و به کامیابی و مرتبهی والا و رضایتبخشی در زندگیاش میرسد.
فروغ الزمان
این نام از دو قسمت «فروغ» و «زمان» تشکیل شده است. فروغ به معنای روشنایی، اشاره به حضور مفید و منفعتبخش او در زندگی افراد فیلمنامه دارد. حضوراو علاوه بر اینکه در زندگی حبیب به دلیل روابط عاشقانه، گرمیبخش است، در رابطه با افراد دیگر نیز مفید است.