البته گزارش ابن بطوطه متعلق به سال ۷۲۵ ه. است؛ اما با مطالعه سفرنامه وی می توان به اهمیت شهر واسط و نقش مسلمانان در آبادانی و عمران آن در قرون اولیه پی برد. معماری مساجد و مناره های شهر واسط نیز به سبک معماری گذشته مسلمانان تداوم یافت و این امر بر رونق شهر افزود.
۳-۵-۸ مثالب واسط
واسط نخلستان بسیار دارد بدین سبب هوایش به عفونت مایل است (مستوفی، ۸۷). واسط سرزمینی نیزار بود و از این رو « واسط القصب » خوانده می شد (بلاذری، انساب الاشراف ، ۲/۴۱۷).
شهر واسط تا قرن نهم همچنان شهری پر رونق بود، اما از آن به بعد به واسطه تغییر دادن مسیر دجله رو به ویرانی نهاد، تا جائی که حاجی خلیفه در قرن یازدهم که از این شهر دیدن کرده آن را شهری وسط بیابان بر شمرده است (خلیفه بن خیاط، ۲۴۹). در سمت غربی واسط مزارع اندکی وجود داشت و بیشتر بادیه است ( حافظ ابرو ، ۲/۸۶). با انتقال حکومت به عباسیان و تغییر مسیر دجله شکوه و آبادانی شهر واسط رو به افول گذاش و بسیاری از عناصر مدنی آن رو به ویرانی نهاد ( لسترنج ، ۴۳).
۳-۶ بغداد
۳-۶-۱ توصیف اقلیم و حدود
بغداد در دو سوی دجله، در ۳۳ درجه و ۲۶،۱۸ دقیقه عرض شمالی و ۴۴ درجه و ۲۳،۹ دقیقه طول شرقی قرار دارد. این شهر که در قرن دوم/ هشتم ایجاد شد، تا انقراض سلسله عباسیان مرکز خلافت ایشان بود و قرن ها مرکز فرهنگی جهان اسلام به شمار می رفت. پس از ۶۵۶به مرکز ولایت تبدیل گردید و در عهد عثمانی ها نیز به صورت مرکز ولایت به بغداد باقی ماند. در ۱۳۲۲۹ / ۱۹۲۱ پایتخت عراق جدید شد (دوری، ۲/ ۵۳۹). بغداد به دلیل عبور رود دجله از میان آن سرزمین پرآب و حاصلخیز است . این رودخانه ، بغداد را به لحاظ موقعیت جغرافیایی به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرده است که در گذشته بخش کرخ و بخش رصافه نام داشته است . قسمت غربی آن ۱۳ محله داشته و منطقه ای آباد بوده است که در قرن پنجم هجری ویران شده است ( ابن جبیر ، ۳۱۵). قسمت شرقی نیز دارای محله هایی متعدد با مسجدها و مدرسه ها بود ( ابن بطوطه ، ۱/ ۲۷۵ ).
۳-۶-۲ وجه تسمیه
بغداد شهر معروفی است که منشاء نام آن روشن نیست. بغداد در کنار دجله قرار دارد که از ایام منصور عباسی، مرکز خلافت اسلامی شد. نویسندگان در دوره اسلامی در باره ی وجه تسمیه و اشتقاق واژه بغداد روایاتی آورده اند که غالباً عامیانه و بی اعتبار است ، و چون عرب ها کلمات غیر عربی را به صورت های مختلف تعریف می کردند، اینجا را نیز به شکل های بغداد، بغداذ، بغدان و مغدان خوانده اند و حتی ضبط بغدان را در برخی اشعار عرب هم می توان دید ( نک : خطیب بغدادی، ۱/ ۵۹، ۶۲).
بغداد واژه ای پیش از اسلامی است و با اقامتگاه های پشیین در این محل ارتباط دارد و بعضی از مولفان و مورخان برای نام این شهر نظرهای گوناگون دارند. که این نظرات عبارت اند از: «خداداد» یا «هدیه خداوند» است (خطیب بغدادی، ۱/ ۵۸ – ۵۹؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱ / ۶۷۸ – ۶۷۹؛ بکری، ۱/ ۲۶۲). بغداد واژه ای ایرانی مرکب از دو جزو به معنای «خداداد» «آفریده ی خدا» که در فارسی باستان به صورت آمده است ( سجادی ، ۱۲/۲۹۱ ). نیز آمده است که : شخصی بود « داد نام » ، در این موضع باغی ساخت، آن را باغ داد گفتند ( یعقوبی ، البلدان ، ۸). بغداد واژه فارسی معرب« باغ دادویه» است، زیرا که بخشی از آن مدینه المنصور باغ مردی از ایرانیان بود که دادویه نام داشت، و بخشی از آن باقیمانده شهری کهن سال بود که یکی از شهریاران ایران آن را بنیان نهاده و بیمار شده بود، از وی پرسیدند که به چه نامش بخوانیم پاسخ گفت: «هلیدوه و روز» یعنی آن را به سلام گذارید و چون این داستان را برای منصور خلیفه عباسی گفتند، گفت آن را «مدینه السلام» نامیدم. واژه ی بغداد، بغدان، بغداذ، مغداد و مغدان و مدینه السلام (یاقوت حموی، ۱/ ۵۸۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۶-۲وجه تسمیه بغداد
در باره ی وجه تسمیه بغداد آمده است که: چنین گویند که از جانب شرق از برای کسری خادمی فرستادند و آن خادم بت پرست بود. چون پیش کسری رسید، کسری این موضع را به اقطاع بدو داد و نام بتی که آن خادم می پرستید بغ بود. خادم آن عملی را از یمن عبادت آن ستم دانست، گفت بغ داد یعنی این منصب به من بغ داد و بدان نام مشهور شد» (حافظ ابرو، ۲/ ۵۳).
فقها همچنین نام بغداد را بدان سبب که می گفتند بغ در اصل نام بتی بوده است، مکروه می دانستند و گویا به همین سبب وقتی منصور عباسی آن را در ۱۴۵ ق / ۷۶۲ م توسعه داد و باز سازی کرد و پایتخت گردانید، نامش را از بغداد به مدینه الاسلام تغییر داد؛ زیرا دجله را نیز در آن وقت وادی السلام می نامیدند (بلاذری، انساب الاشراف، ۱/ ۲۸۵، ۲۹۳). گرچه نام کهن همچنان باقی ماند و شهرت و رواج بیشتر یافت. اما اینکه برخی گفته اند منصور نخستین بار آنجا را بغداد نامید، پیداست وجهی ندارد (خطیب بغدادی، ۱/ ۶۲).
منصور (حک: ۱۳۶ – ۱۵۸ه . ق) شهر خود را مدینه الاسلام [شهر صلح] نامید، (مسعودی، التبنیه و الاشراف، ۳۴۲). که اشاره ای به بهشت است (انعام، ۱۲۷؛ یونس، ۲۵). این نامی رسمی بود که در اسناد، سکه ها و اوزان و مانند آنها بکار می رفت. صورت های دیگر این نام بویژه بغدان و نام هایی مانند مدینه ابی جعفر، مدینه المنصور، مدنیه الخلفاء و مدینه الاسلام نیز به کار می رفته است ( ابن فقیه، ۲۹؛ یاقوت حموی، ۱/۶۷۸؛ ابن رسته، ۱۰۸). ظاهراً زوراء، همان گونه که در کتاب «الفخری» آمده، نامی قدیمی بوده است (ابن طقطقی، ۱۴۵) که ایرانیان بدین نام می خواندند؛ زیرا شهر از قبله انحراف داشت؛ و نمازگزاران در مسجد جامع آن می بایست کمی به جانب چپ منحرف شوند (ابن طقطقی، ۲۲۱). شهر به«مدینه المنصور»، «امّ الدنیا»، «سیِد البلاد»، «حبنه الارض» و «قبه الاسلام» (مستوفی، ۳۱۴) و همچنین امّ البلاد نیز شهرت یافت (قلقشندی، ۳۳۰).
۳-۶-۳ بنیاد بغداد
عباسیان بعد از تثبیت قدرت خود متوجه شرق شدند و برای نشان دادن شکوه دولت خویش در جستجوی پایتخت جدیدی بر آمدند سفاح نخستین خلیفه عباسی از کوفه به انبار تغییر مکان داد. منصور به هاشمیه نزدیک کوفه نقل مکان کرد، ولی به زودی دریافت که کوفه با جمعیتی آشوبگر و طرفدار علی (ع) نا مطلوبی بر ارتش خود خواهد داشت؛ و هاشمیه نیز همان گونه که شورش راوندیه نشان داد، آسیب پذیر بود. بنابر این درصد یافتن محلی سوق الجیشی برآمد (ر. ک: یاقوت حموی،معجم البدان ، ۱/۶۸۱ – ۶۸۰؛ ابن طقطقی، ۱۴۳).
انگیزه ساختمان بغداد آن بود که مردم کوفه سپاهیان خلیفه را گمراه می نمود، سپس خلیفه چون آگاه شد به جستجوی جائی پرداخت. منصور کسانی را از هاشمیه به جستجوی جائی برای شهر سازی فرستاد، تا زمانی میانه، همگان پذیر، سرباز سپند بیابند، و این گونه بود که مکان بغداد پیشنهاد شد و او پذیرفت (یاقوت حموی،معجم البلدان ، ۱/۵۸۸).
منصور، بنیان گذار واقعی خلافت عباسی، درصدد بود تا شهری نو، مطابق نیازهای دستگاه خلافت و معیارها و اندیشه های بلند خویش بنیان نهد؛ بنابر این در ۱۴۵ ق نخست هیأتی را به جست و جوی محلی مناسب در عراق مأمور کرد (بلاذری، انساب الاشراف، ۴/۳۶۱). این هیأت محل کنونی بغداد را پسندیدند و منصور پس از آنکه شخصاً از محل بازدید کرد، آن را مناسب یافت (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۲/ ۴۴۹).
وی پس از تجسس دقیق، با توجه به ملاحظات نظامی و اقتصادی و اقلیمی، محل بغداد را برگزید. این محل در دشتی حاصلخیز واقع بود که در آنجا کشت و زرع در دو سوی رودخانه رونق داشت، بر سر راه خراسان واقع و محل تلاقی راه های کاروانسرو بود، و بازارهای ماهانه در آن محل تشکیل می یافت؛ بنابر این در آنجا آذوقه برای ارتش مردم به وفور به دست می آمد. شبکه ای از نهرهای متعدد وجود داشت که در کشاورزی از آنها استفاده می شد و به منزله استحکامات شهر نیز بود. بغداد در وسط بین النهرین قرار داشت و از آب و هوایی معتدل و سالم برخوردار بود و نسبتاً بدون پشه بود (مقدسی، ۱۶۵-۱۶۶). در باره امتیازات بغداد و اینکه مقِدر بود به دست منصور ساخته شود بعدها حکایاتی جعلی رواج یافت (ر. ک: یعقوبی، البلدان، ۲۳۷؛ ابن طقطقی، ۱۴۴).
نقشه ی شهر در سال ۱۴۱ ه.ق کشیده شد (یعقوبی، البلدان، ۲۳۸) ولی کاردر اول جمادی الاولی ۱۴۵ ه. ق آغاز گشت (خطیب بغدادی، ۱/۶۷/۶۶). چهار معمار نقشه شهر را کشیدند. حجاج بن ارطاه معمار مسجد بود (طبری، ۳/۲۷۶). منصور صد هزار کارگز و صنعتگر جهت ساختمان آن گرد آورد (یعقوبی، البلدان، ۲۳۸). از نهر « کر خایه » نهری به آن محل کشیده شد تا آب لازم برای آشامیدن و کارهای ساختمانی در دسترس باشد (طبری،۳/ ۳۱۳). ظاهراً در سال ۱۴۶ هـ. ق لااقل ساختمان قصر و مسجد و دیوان ها به پایان رسید و منصور به بغداد نقل مکان کرد و پیش از سال ۱۴۹ هـ. ق ساختمان شهر به پایان رسید (همو ، ۳/۳۵۳). با شروع بنا، بدستور خلیفه، از شام، جبل، کوفه، واسط و بصره، بناها، کارگران، معماران و مهندسان دعوت بکار؛ و شخصیت های امین و درستکار مامور نظارت بر ساختمانها شدند. خلیفه ابتدا فرمان داد تا نقشه شهر را با خاکستر بر زمین رسم کردند؛ سپس بر آن خاکستر تخم پنبه ریختند و آنرا آتش زدند. آنگاه بر آن نگریست تا از نقشه آگاهی یافت، و آنرا پسندید؛ و کار آغاز شد. وی چهار تن از سرداران خود را مامور کرد که هر یک بر ناحیه ای نظارت کنند؛ و به امام ابو حنیفه دستور داد که بر شمردن آجرها و خشت ها نظارت نماید تا امانت در کارها حفظ شود. خشت اول را به دست خود نهاد، و گفت: بسازید، خداوند مبارک گرداند»؛ و ابتدا از بارو شروع کردند (سال ۱۵ هـ.)؛ ولی بارو که مقدار یک ذراع بالا آمد، المنصور بر سر مسائل جانشینی با برادرش به جنگ پرداخت؛ و ساختمان متوقف شد؛ و پس از پایان نبرد، بار دیگرساخت و ساز شروع گردید. (ابن خلدون، ۱۲ / ۳۰۷). شهر به شکل دایره پی ریزی شده بود، که یادآور طرز بنای شهرهای اشکانی و گاه ساسانی، بخصوص تیسفون بود؛ و قصر درست در نقطه میان شهر قرار گرفت. بغداد کهن نیز بهمین ترتیب ساخته شده بود (ابن طقطقی، ۲۲۱).
حصار کهن شهر نیز از دجله تا رود صراط کشیده شده بود، مرّمت گردید. (ابن خلدون،۱۲/ ۷/۳۰۷). با روی جدید در جانب غربی دجله بین چهار رود بزرگ و کوچک دجله، فرات، دجیل و صراط قرار گرفت، که دجیل و صراط نهرهائی بودند که ازفرات منشعب شده بودند. بارو با آجر خام و به ارتفاع ۱۴/۳۴ متر (به مقیاس امروز) بر پایه ۲۲/۱۴ متر ساخته؛ و درون پایه هایی و چوب کار گذاشته شد. دیواری دیگر درون بارو احداث گردید. دور شهر، بیرون بارو، خندقی حفر شد که ۲۷/۲۰ متر عرض و یک دیواره آجری داشت. در باروی اصلی پنج دروازه ساخته شد.( مسعودی، مروج الذهب ، ۳/۲۹۰).
منصور فرمان داد تا درهای شهر واسط را که حجاج ساخته بود، کندند، و آنها را در دروازه های باروی بغداد نصب کردند، و نیز دری از شام و در دیگری از کوفه آوردند. (ابن خلدون، ۲/۳۰۷) چگونگی بنای دروازه ها و تزئینات آن، یادوآور شکوه و جلال شهرهای مدائن است. پس از تکمیل بارو و دروازه های اصلی، عرض بغداد از باب خراسان تا باب کوفه یعنی از شرق به غرب هزار ذراع، و طول آن از باب بصره تا باب شام، یعنی از شمال به جنوب هزار و صد ذراع بود. (خطیب بغدادی، ۱/۷۳-۷۴).
منصور سعی داشت کاخی بسازد که با کاخ تیسفون برابری کند، تا نه تنها شوکت دولت خود را بر خویش و بیگانه بنماید، بلکه حکومت عباسی از حکومت ساسانی فروتر ننماید. این قصر که به «قصر الذهب» شهرت یافت، و چنانکه از نام آن پیداست طلا در آن بسیار بکار رفته بود، شبیه «کاخ سفید» تیسفون بنا گردید، و ایوانی شبیه «طاق کسری» در آن تعبیه شد. طول ایوان سی ذراع و عرض بیست ذارع بود. (خطیب بغدادی، ۱/۷۴). بر بام کاخ، گنبد سبزی ساخته شد که به «قبه الخضراء» معروف گردید (یاقوت حموی، معجم البلدان، ۷/۲۳۴). در کنار کاخ مسجد جامع معظم و با شکوهی بنا گردید. این مسجد که در محله باب البصره ساخته شد، از همان ابتداد به «جامع المنصور» معروف گردید (ابن خلدون، ۲/۳۰۷). بازار نقش مهمی در شهر ایفا می کرد؛ و در طول هر یک از چهار خیابان اصلی که مشرف بود؛ و به جانب دیوار بزرگ شهر و دروازه ها امتداد می یافت، یک بازار ساخته شد. در سال۱۵۷ هـ. منصور بازارهای بزرگ را به جانب غربی شهر (کرخ) منتقل ساخت تا شبها نیز دروازه های آن قسمت به روی کاروانها باز باشد. (یعقوبی، تاریخ یعقوبی ، ۲/۳۶۵-۳۶۶) که در قسمت شرقی شبها دروازه ها بسته می شد. (ابن خلدون، ۳/۳۰۸).
در سال ۱۵۷ هـ. ق منصور قصری در کنار دجله و پایین تراز دروازه خراسان با باغ های وسیع ساخت و آن را خلد نامید. این محل بدون پشه بود و به سبب خنکی هوایش شهرت داشت. این نام یادآور بهشت بود (طبری، ۳/۳۷۹؛ خطیب بغدادی، ۱/۷۵).
۳-۶-۴ روند تاریخی بغداد
بغداد در عصر ساسانی روستا یا شهرکی از مراکز بازرگانی مداین بود و بازارهای بزرگ سالیانه در آن تشکیل می شد و به همین سبب، در منابع کهن اسلامی از آن به صورت سوق بغداد هم یاد کرده اند. در سلسله جنگ های فتوح اسلامی، از این موضع به کرات یاد شده است. چنان که آورده اند. در ۱۲ ق / ۶۳۳ م، پس از پیکار دومه الجندل برخی از سران ایرانی از بغداد برای کمک به قبایل عرب هم پیمان خود، به انبار رفتند. در اهمیت سال یا ۱۳ ق مثنی بن حارثه به دلالت مردی از مردم حیره، شهرک را به باد غارت داد. از این نکته که وی به جنگجویانش دستور داد از بغداد جز طلا و نقره بر نگیرند، و این غارتگران اموال بسیار به چنگ آوردند، میزان ثروت آنجا دانسته می شود (طبری، ۳/ ۳۷۹، ۳۸۵، ۴۷۲- ۴۷۴؛ بلاذری، انساب الاشراف ، ۱/۲۴۷).
منصور در بنای بغداد کوشید همه جوانب سیاسی و اجتماعی روزگار را در نظر گیرد، چنانکه اصرار داشت تا فقیهی چون ابوحنیفه در ساخت بغداد شرکت، یا دست کم نظارت داشته باشد (طبری، ۷/۶۱۸-۶۱۹). می توان گفت که شهر بغداد در سیاست کلی منصور عباسیان دارای جایگاه خاصی بود و چنانکه برخی از محققان گفته اند، وی در پی آن بود تا شهر جدید از هر حیث، به ویژه تمایلان سیاسی و مذهبی ساکنان از دیگر شهرهای معروف آن روز جهان اسلام، ممتاز و متفاوت باشد (علی، ۱/۳۱).
بعد از منصور، مهدی در بخش شرقی دجله، اردوگاهی ساخت که در سال ۱۵۱ کار ساخت آن آغاز شد و در سال ۱۵۷ هـ. ق به پایان رسید (مقدسی، ۱۲۱؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ۲/۷۸). در دوره ی بر مکیان، قصرهایی در آنجا ساخته شد (یعقوبی، البلدان، ۲۵۱). در دوره های هارون الرشید و امین نیز بناهایی همچون قصر، مسجد و اقامتگاه ها به آن اضافه شد (جهشیاری، ۱۹۳؛ ابن اثیر، ۱۱/۱۵۲). اوج شکوه و عظمت بغداد، در عهد هارون الرشید (حک ۱۷۰- ۱۹۳ هـ. ق) و حکمرانی بر مکیان می گردد (ر. ک. طبری، ۸/۴۲۸- ۴۳۰).
بغداد در کشکش میان امین و مأمون آسیب بسیار دید. پس از چهارده ماه محاصره شهر، جنگ به داخل آن کشیده شد (مسعودی، مروج الذهب.، ۲/۴۵۴). طاهر که از سر سختی مدافعان به خشم آمده بود دستور تخریب خانه های آنها را صادر کرد و بسیاری از محلات آن ویران شد (طبری، ۳/۸۸۷). هرج و مرج و آشوب تا ۲۰۴ ق که مأمون از مرو باز گشت، کماکان در بغداد ادامه داشت ولی مأمون یک میدان اسب دوانی و یک باغ وحش به آن افزود و محله هایی در آنجا برای ملتزمان خود ساخت (یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱/۸۰۷). بغداد در زمان مامون دوباره رونق یافت. معتصم قصری در بخش شرقی ساخت (یعقوبی، البلدان، ۲۵۵).
اما اندکی پس از مرگ او، سپاهیان تصمیم گرفتند به جای المعتصم که رجال اطراف او به طور کلی از ترکان ماوراء النهری بودند (مسعودی، مروج الذهب ، ۲ /۳۵۰-۳۵۱). با عباس بن مامون به خلافت بیعت کنند (طبری، ۸/۶۶۷). با افزایش شمار ترکان در بغداد، برای مردم این شهر مزاحمت های فراوان ایجادشد (ابن فقیه، ۳۲۸). بنابر این در سال ۲۲۱ ق تصمیم گرفت مرکز خلافت را از بغداد به شهر سامرا انتقال دهد (طبری، ۹/۱۳۵).
با این کار و طی سالها تا دوره المعتمد، بغداد اهمیت خود را باز نیافت (سامرایی، ۹). اما در این مواقع هم بغداد با شورش هایی رو به رو بود (ر. ک: طبری، ۹/۲۶۱-۲۶۳؛ ابن جوزی، ۷/۳۱). معتصم در صدد برآمد، پایتخت جدیدی برای ارتش ترک خود بسازد زیرا مردم از دست سربازان وی در امان نبودند در دوره سامرا (۲۲۰- ۲۷۸) بغداد دیگر کانون توجه خلفا نبود (خطیب بغدادی، ۱/۹۸). هنگامی که مستعین از سامرا به بغداد نقل مکان کرد بار دیگر بغداد از آشوب ترکان آسیب دید. مستعین بغداد را مستحکم کرد و شهر را توسعه داد،(طبری، ۳/۱۸۵۱). در ۲۷۸ هـ. ق معتمد سر انجام به بغداد بازگشت (ابن جوزی، ۵/۱۴۴). سپس معتضد در ۲۸۰ قصر را باز سازی کرد و ساختمان های جدیدی به آن افزود (خطیب بغدادی، ۱/۱۰۹).مکتفی، زندان های قصر را ویران و مسجد جامعی (جامع القصر) ساخت (ابن جوزی، ۳۱۶). مقتدر ساختمان های جدیدی به قصرهای سلطنتی افزود (خطیب بغدادی، ۱/۱۰۰).بغداد در قرن چهارم به دوره کمال خود رسید (اصطخری، ۸۳).
در حدود سال ۲۸۰ ق / ۹۳ ۸ م المعتهد به بغداد نقل مکان کرد و این شهر بار دیگر پایتخت عباسیان شد (یعقوبی، البلدان، ۲۶۸؛ ابن اثیر، ۷/۴۵۵). اما بعد از این و بخصوص در عصر خلافت المقتدر (حک ۲۹۵ – ۳۲۰ ق / ۹۰۸ – ۹۳۲ م) بدترین دوره برای بغداد به شمار می رود. در این دوره قتل و غارت و آتش سوزی های محلات مهم بغداد به اوج خود رسید ( ابن مسکویه، ۵/۱۲۴). در سال ۳۲۴ ق/ ۹۳۶ م تحول دیگری در بغداد روی داد و آن ظهور منصب امیرالامرایی بود (محمدی همدانی ، ۱/۵۷) که با گماشته شدن محمدبن رائق بر این مذهب، رسمیت یافت (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۲/ ۴۷۹- ۴۸۱).
۳-۶-۵ مناقب بغداد
بغداد در اقلیم چهارم است، و اقلیم میانه ای که هوای آن معتدل است، همان است بغداد شهر بزرگی است که از نظر وسعت و بزرگی و عمران و آبادی و فراوانی آبها و خوبی هوا، در خاور و باختر زمین بی نظیر است، و دیگر برای آنکه از اصناف مردم، و اهل کشورها و شهرها(ی مختلف) در آن سکونت گزیده اند و از همه بلاد دور و نزدیک بدانجا منتقل شده اند و تمام مردم اطراف و اکناف، آن را بر میهن های خویش ترجیح داده اند؛ پس مردم ناحیه ای نیست که آنان را در آنجا محله ای و تجارتی و رفت و آمدی نباشد، بدین ترتیب آنچه در هیچ شهری از شهرهای دنیا نیست، در آنجا فراهم گشت (یعقوبی، البلدان، ۴).
هوای آن مغذی تر از هر هوا، آب آن گواراترین آب، نسیم آن، صاف ترین نسیم است. در منطقه معتدله همچون مرکز دائره است (یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱/۵۹۲). شهر دنیا بغداد است (بیهقی، ۲۲).بنا به گفته ی مؤلف کتاب «معجم البلدان»: «بغداد ما در جهان و شهبانوی شهرهاست» (یاقوت حموی،معجم البلدان ، ۱/۵۸۶).محلی که مناسب تختگاه پادشاهان بزرگ بود و تحمل لشکرهای بسیار آرد این موضع است (حافظ ابرو، ۲/۵۴).از شگفتی های بغداد این است که: «ابوسهل پسر نوبخت می گوید: هنگامی که منصور خواست بغداد را بنیان نهد به من دستور داد و من طالع آن را خورشید در برج کمان یافته به وی گفتم که قواعد ستاره یابی نشان می دهد که عمر این شهر به درازا کشد و آبادی آن گسترده شود و مردم بدان نیازمند شوند (یاقوت حموی،معجم البلدان ، ۱/۵۹۱).
بغداد در دشتی حاصلخیز واقع بود که در آنجا کشت و زرع در دو سوی رودخانه رونق داشت و بر سر راه خراسان واقع و محل تلاقی راه های کاروانرو بود و بازارهای ماهانه در آن محل تشکیل می یافت؛ بنابراین در آنجا آذوقه برای ارتش و مردم به وفور به دست می آمد (یعقوبی، البلدان ، ۲۳۸؛ طبری، ۳/۲۷۲-۲۷۵). شبکه ای از نهرهای متعدد وجود داشت که در کشاورزی از آنها استفاده می شد و به منزله ی استحکامات شهر نیز بود. بغداد در وسط بین النهرین قرار داشت و از آب و هوایی معتدل و سالم برخوردار و نسبتاً بدون پشه بود (یاقوت حموی، معجم البلدان ، ۱/۶۷۹؛ مقدسی، ۱۱۹-۱۲۰).
یکی از مزایای شهر بغداد این بود که در کنار دجله موضعی است که مصر برّ و بحرا است و کشتی های بزرگ هند و چین بدان جا رفت و آمد می کرد (حافظ ابرو، ۲/۵۳).آب شیرین و گوارا، و درختها تنومند و بارور، و میوه ها خوشمزه، و سالم و کشت و زرع فراوان، و خیرات بسیار، و آب زیرزمین نزدیک و در دسترس (یعقوبی، البلدان، ۵)باغ های شگفت انگیز و حومۀ سر سبز و قصرهای مرتفع و با شکوه آن با تزیینات مجلل در دروازه ها و تالارها و لوازم گرانبها و نفیس آنها شهرت داشت (طبری، ۳/۸۷۳-۸۷۴).
دو رودخانه بزرگ دجله و فرات در دو طرف شهر جریان دارد، و انواع کالا و خوار و بار از خشکی و دریا، به آسان ترین وجهی بدان می رسد، تا آنجا که انواع صادرات خاور و باختر، از کشورهای اسلامی و غیراسلامی، از هند و چین و تبت و ترک و دیلم و خزر و حبشه و دیگر بلاد، بدان حمل می گردد، به طوری که صادرات (مختلف) بیش از آنچه در خود آن بلاد و محل صدور آن اجناس یافت می شود، در بغداد به دست می آید، و با وجود این فراوانتر و ارزانتر است، چنانکه گویی خیرات زمین بدانجا رانده شده، و ذخایر دنیا در ان فراهم گشته، و برکات جهان انجا تکامل یافته است (یعقوبی، البلدان، ۴).
از ارمینه و آذربایجان و دیار بکر و جزیره محل کاروان هاست و محل مزارع و بساتین و نخلستان و ارتفاعات شتوی[۲۲] و صیفی[۲۳] گرمسیر و سردسیر در روی زمین، هیچ موضعی چون مابین دجله و فرات نباشد (حافظ ابرو، ۲/۵۳).بغداد میهن خسروان گذشته و زیستگاه خلیفگان اسلام می باشد (یاقوت حموی، ۱/۵۹۲).از عجایب بغداد آن است که آنجا هیچ خلیفه را وفات نرسیده بود مگر مقتضی (بیهقی، ۲۱).